رمان غریبه آشنا

پارت ۱۵

ویو ته

ناهارمو خوردم و بلند شدم و رفتم توی اتاقم... از اینکه ساده بودم پشیمون بودم نمی‌دونم چرا...ولی ... ولی دلم می‌خواست برم از دلش در بیارم بلند شدم و رفتم سمت اتاق که صداش کردم جواب نداد حتما قهر کرده بود درو باز کردم خواب بود رفتم رفتم و کمی بهش خیره شدم گونه هایش قرمز شده بود حتماً گریه کرده بود... دستم را روی گونش کشیدم... زود دستم را برداشتم و به دستم خیره شدم من چیم شده بود؟! نکنه.. عمراً...(منظورش این بود که نکنه عاشقش شده بود) با اتفاق‌هایی که یادم افتاد سرم درد گرفت مثل یه فیلم بود (بعداً بهتون میگم هم دلیل اینکه عاشق نمیشه هستم دلیل سرد بودنش فعلاً توی خماری بمونید) زود از آدک زدن بیرون برگشتم توی اتاق خودم ساعت ۳ بودش یه تیپ زدم (میزارم)
.....
دیدگاه ها (۸)

تیپ ته موقع رفتن دنبال ات

رمان غریبه آشنا

رمان غریبه آشنا

رمان غریبه آشنا

گل وحشی منپارت ۵ ویو تهیونگات خیلی خوشگل بود، واییی چم شده ن...

{مافیای من}{پارت ۶}ویو تهیونگ # بعد کلی حرف زدن با یونگی بلن...

درخواستی🖤🩸🩸

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط